رحلت عالم جلیل القدر وفقیه اهل بیت حضرت آیت الله فاضل لنکرانی را - در ایام شهادت صدیقه طاهره حضرت زهرا (س) -به ساحت مقدس آقا امام زمان (عج)ورهبر انقلاب وحوزه های علمیه وهمه شاگردان ومقلدین ایشان وهمه خوانندگان وبلاگ علوم قرآنی تسلیت عرض می نمایم .امیدوارم خداوند توفیق خدمت به قرآن واهل بیت را به همه عنایت فرماید.
روحش شاد
مدیریت وبلاگ علوم قرآنی
نظرات شما: نظر
باسلام به همه خوانندگان محترم وبلاگ علوم قرآنی .
قصد دارم تا چند پست راجع به اعجاز قرآن مطلب بنویسم.شما هم می توانید با اظهار نظراتتون در پر بار شدن بحث همکاری کنید.
: چگونه بفهمیم که قرآن معجزه است؟
: چنان که مى دانید معجزه به کارهاى پیامبران ]و امامان[ - که مردم عادى نمى توانند انجام دهند - گفته مى شود. حالا
مى خواهیم بفهمیم قرآن معجزه است یا خیر؟ مهم ترین راه این است که از مردم بخواهیم، قرآنى مثلِ قرآن ما بیاورند، اگر
توانستند مى فهمیم قرآن معجزه نیست و اگر نتوانستند حتى یک سوره مانند قرآن بیاورند مى فهمیم قرآن معجزه است.
حالا به سراغ کتاب الهى مى رویم ببینیم در این باره چه مى فرماید:
خداوند در ابتدا از مردم مى خواهد اگر مى توانند قرآنى مانند قرآن مجید ارائه کنند، ولى - چنان که مى دانیم - هیچ کس
نتوانسته چنین کارى بکند.
خداوند در یکى دیگر از آیات، از مردم مى خواهد اگر در این که قرآن از جانب خداوند نازل شده تردید دارند، تنها ده سوره مانند
قرآن بیاورند; در آیه 13 و 14 سوره هود مى خوانیم:
آیا مى گویند او به دروغ این ]قرآن[ را ]به خداوند[ نسبت مى دهد؟ بگو اگر راست مى گویید شما هم ده سوره ساختگى همانند این قرآن بیاورید و تمام کسانى را که مى توانید، غیر از خداوند، براى این کار دعوت کنید * پس اگر پاسخ شما را ندادند، پس بدانید ]قرآن[ تنها با علم الهى نازل شده است... .
اگر کسى مى توانست ده سوره مانند قرآن بیاورد، بهتر نبود عرب هاى کافر در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و حتى هم
اکنون به جاى آن که با مسلمانان جنگ کنند و خون هاى زیادى ریخته شود; ده سوره ساختگى قابل قبول و خوب ـ که ویژگى هاى
قرآن را داشته باشد ـ مى ساختند و پیامبر و مسلمانان را محکوم مى کردند؟
هم چنین خداوند در آیه 23 سوره بقره از کسانى که تردید دارند که قرآن از طرف خداوند است مى خواهد تنها یک سوره مانند قرآن
بیاورند: و اگر درباره آن چه بر بنده خود (حضرت محمد(صلى الله علیه وآله وسلم)) نازل کرده ایم شک و تردید دارید، ]دست کم [یک سوره همانند
آن بیاورید و گواهان خود را ـ غیر از خداوند ـ ]براى این کار[ فرا خوانید اگر راست مى گویید.
جالب آن است که خداوند در آیه 24 همین سوره با صراحت اعلام مى کند که مردم هرگز نمى توانند حتى یک سوره مانند قرآن
بیاورند و هم اکنون پس از گذشت بیش از 1420 سال، مى بینیم که معجزه قرآن پاینده است و هیچ کس نتوانسته حتى یک
سوره مانند قرآن بیاورد. و همین خود دلیلى بر معجزه بودن قرآن است.
نظرات شما: نظر
نسخ ومقطعی بودن برخی آیات قرآن چگونه توجیه می شود با این که عقیده داریم قرآن معجزه است و جاودانگی دارد؟
نسخ آیه و مقطعی بودن آن , منافاتی با معجزه بودن قرآن ندارد, بلکه برعکس است ; زیرا اگر لازم باشد حکمی مقطعی باشد به این معنا که در جامعه فعلاً حکم جاودانه به صلاح نباشد, اگر مراعات این امرنشود و از ابتدا حکم اصلی و همیشگی آورده شود, خلاف معجزه بودن قرآن تلقی می شود. حکمت الهی اقتضا می کند تا زمینهء جاودانه بودن حکمی فراهم نشود, حکم همیشگی و اصلی را بیان نکند و حکم موقتی راابراز دارد.
هم چنین می توان گفت : آیه ای که منسوخ شده , به کلی ساقط نشده است و از آیه و معجزه بودن ساقطنمی شود. مرحوم علامهء طباطبایی می گوید: نسخ مخصوص احکام شرعیه نیست و در امور تکوینی نیز جریان دارد و نیازمند دو طرف است : ناسخ و منسوخ . ناسخ , کمالات و مصالح منسوخ را در بر دارد و در ظاهر بامنسوخ مخالف است , ولی در این جهت که هر دو دارای مصلحت اند, شریک می باشند; لذا تناقضی میان آن هانیست . نسخ بر طبق جریان ناموس طبیعی در مورد حیات و مرگ و روزی و عمر و اقتضای مصالح بندگانِ خدا,به اختلاف هر عصر و تکامل انسان , صورت گرفته است . هم چنین هنگامی که حکمی به وسیلهء حکم دیگرنسخ شود, هر دو حکم واجد مصلحت دینی هستند و هر یک در زمان خود با مصلحت وقت بهتر تطبیق می کند,
نظرات شما: نظر
باتشکر از دوستی که این سؤال را در وبلاگ علوم قرآنی مطرح نمودند وچون با قرآن مناسبت دارد هرچند علوم قرآنی نیست ولی پاسخ می دهیم .
خداوند آسمانها و زمین را در شش مرحله در مدت شش روز
( یعنی 6 دوره و روزگار ) خلق کرده است تا عظمت خلقت و نظم
در آن نشان داده شود و الا این امر برای خداوند در یک آن هم
امکان پذیر بود .
.
نظرات شما: نظر
چرا خداوند ما را از قسم خوردن نهی میکند ولی خودش در قرآن کریم در موارد متعددی قسم یاد کرده است؟
از دیدگاه اسلام، سوگند یاد کردن عملی ناپسند بوده و اجتناب از آن بسیار مطلوب و پسندیده میباشد، اما متفاوت بودن حالات انسان به هنگام سوگند یاد کردن از یک سو و انگیزههای مختلف جهت قسم خوردن از سوی دیگر، موجب برخورد متفاوت قرآن کریم با انواع سوگندها شده است به بیانی واضحتر، خداوند متعال در قرآن کریم آیه 224 از سوره بقره مسلمین را از هر نوع سوگندی حتی به منظور نیکی و تقوی و اصلاح بین مردم برحذر داشته و سپس در آیه 225 از همان سوره با تقسیم سوگندها به سوگند لغو و سوگند جدّی، سوگند لغو را فاقد اثر جزایی و فقهی و سوگند جدی را موضوع احکام فقهی و اثرات وضعی قرار داده است.
به عنوان مثال، قسمهایی که معمولاً از روی عادت برای امور عادی و کمارزش، بر زبان جاری میگردند، در عین حال که نامطلوب و شایستة پرهیز هستند لغو و بیاعتبار شمرده شده و اسلام هیچ گونه عقوبتی را چه دنیوی و چه اخروی بر آن مترتب نمیسازد.
اما سوگندهایی که با عزم و اراده و تصمیم جدی و به منظور رسیدن به اهدافی خاص، از انسان صادر میشود، دارای اهمیت بوده و به همین لحاظ دارای اثرات گوناگون وضعی و فقهی هستند. البته لازم به ذکر است که ممنوع بودن سوگند و نامطلوب بودن آن حکمی کلی است; ولی استثنأبردار است. زیرا قسم خوردن نزد حاکم شرع، نه تنها ممنوع و یا مکروه نیست، بلکه در برخی موارد واجب و تنها راه حل خصومتها است.
از آن جمله هنگامی که مرد، همسر خود را متهم به زنا کرده و نتواند برای اثبات مدعای خود، چهار شاهد عادل بیاورد، به دستور قرآن کریم باید به ترتیبی خاص، سوگند یاد کند و همسر او نیز، میتواند در دفاع از خود به شیوهای که قرآن کریم تعلیم داده، قسم بخورد.
و اما دربارة سوگندهایی که خداوند متعال در قرآن کریم یاد فرموده، باید گفت: که آن سوگندها دارای دو پیام و یک نتیجه هستند.
پیام اول: توجه به موضوعی است که دربارة آن قسم یاد شده تا شنوندگاه با پی بردن به عظمت موضوع، در مفاد آن بیشتر دقت کنند.
پیام دوم: توجه به اهمیت چیزی است که قسم به آن تعلق گرفته. خورشید، ماه، ستارگان، شب و روز، نفس انسان و کیفیت هدایت و اضلال و سایر چیزهایی که قرآن به آنها قسم یاد کرده; اموری بسیار مهم و دارای نکات برجسته، تأمل برانگیز و دقیق هستند.
حاصل و نتیجه این دو پیام، تحرک فکری انسان و تلاش برای علم و فهم بیشتر است. واضح است که این نوع سوگندها به دلیل اثرات مفید و سازنده با سوگندهای لغو و بی پایه که معمولاً همراه با نوعی توهین به مقام شامخ ربوبی و یا سایر مقدسات میباشد، نسبتی ندارد و در حقیقت این دو نوع قسم، از دو مقوله جدا و بیارتباط با یکدیگر هستند.
نظرات شما: نظر
قرآن از طرف جبرئیل بر پیامبر(ص) چگونه نازل شده است؟ آیا به صورت صوت و لحن نازل گشته است؟
الف ـ قرآن از سوی خدا و به واسطة جبرائیل امین بر پیامبر(ص) نازل شده است و چگونگی این نزول ـ بر اساس روایاتی که در دست است ـ بدین صورت بوده که جبرئیل خدمت پیامبر اکرمرسیده و آنچه از سوی خدا به او سپرده شده، برای پیامبر اسلامبازگو میکرد. در روایتی از امام صادقآمده است: جبرائیل هنگامی که به حضور پیامبر میرسد، مانند بندگان مینشست و بدون اجازه وارد نمیشد.گفتنی است بخشی از قرآن نیز بدون واسطه جبرائیل و به طور مستقیم از جانب خدا بر رسول گرامی اسلام نازل شده است.
ب ـ گویا منظور از صوت و لحن، الفاظ قرآن به شکل کنونی آن است; زیرا الفاظ قرآن الهی و بر پایة بلندی از اعجاز و زیبایی است. دلایلی چند بر وحیانی بودن الفاظ قرآن دلالت دارد که شماری از آنها به اختصار بیان میشود.
1. نخستین دلیل بر وحیانی بودن الفاظ قرآن، اعجاز بیانی قرآن است. تحدی قرآن که در آیات متعددی مطرح شده است اگر نگوییم همواره، دست کم بیشتر، از جنبة اعجاز بیانی و مربوط به ساختار الفاظ لفظی قرآن است و دامنة این تحدی نه تنها کافران و مشرکان، بلکه تمام انسانها و حتی پیامبر را نیز در بر میگیرد; پس خود پیامبر نیز به عنوان یک انسان و بدون وحی الهی توان آوردن چنین کتابی را ندارد.
2- دلیل دوم، تعبیر "قول" و "قرائت" نسبت به وحی است. در آیات چندی، از قرآن به عنوان "قول" یاد شده است: "إِنَّهُو لَقَوْلٌ فَصْلٌ ;(طارق،13)که این ]قرآن[ سخنی است که حق را از باطل جدا میکند."; "إِنَّهُو لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ ;(تکویر،19) که این ]قرآن[ کلام فرستادة بزرگواری ]=جبرئیل امین[ است"; "إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً ;(مزمل،5) چرا که ما به زودی سخنی سنگین بر تو القا خواهیم کرد."
همچنین در آیات دیگری تعبیرهای "قرائت"، "تلاوت" و "ترتیل" به کار رفته است: "فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْءَان;(نحل،98); "فَإِذَا قَرَأْنَـَهُ فَاتَّبِعْ قُرْءَانَهُو ;(قیامت،18) پس هرگاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروی کن." "ذَ َلِکَ نَتْلُوهُ عَلَیْکَ مِنَ الاْ ?َیَـَتِ وَالذِّکْرِ الْحَکِیمِ ;(آلعمران،58) اینها را که بر تو خواندیم از نشانهها ]ی حقانیت تو[ و یادآوری حکیمانه است."، "وَ رَتِّلِ الْقُرْءَانَ تَرْتِیلاً ;(مزمل،4) و قرآن را با دقت و تأمل بخوان."
با توجه به این که "قول" بر مجموع دال و مدلول اطلاق میشود و نه مدلول تنها و همچنین "قرائت" عبارت است از بازگو کردن عبارات و الفاظی که دیگری تنظیم کرده است، در برابر "تکلم" که انشای معنا با لفظ است که خود انسان تنظیم میکند.(علوم قرآنی، ص 58.) نتیجه این میشود که الفاظ و عبارات قرآن از پیامبر نیست; از این رو نمیگوییم پیامبر قرآن را "تکلم" کرد، بلکه میگوییم قرآن را "قرائت" یا "تلاوت" کرد.
3- در قرآن کریم آمده است که پیامبر اختیار تبدیل و تغییر در قرآن را ندارد:
"...قُلْ مَا یَکُونُ لِیَّ أَنْ أُبَدِّلَهُو مِن تِلْقَآیسًِ نَفْسِیَّ إِنْ أَتَّبِعُ إِلآ مَا یُوحَیََّ إِلَیَّ...;(یونس،15)... بگو: من حق ندارم که از پیش خود آن را تغییر دهم; فقط از چیزی که بر من وحی میشود، پیروی میکنم. من اگر پروردگارم را نافرمانی کنم، از مجازات روز ]قیامت[ میترسم."
این سلب اختیار، نشان دهندة آن است که الفاظ و عبارات قرآن از پیامبر)ص) نیست و گرنه هر انسانی میتواند، آنچه را گفته است به تعبیر و بیان دیگری بگوید.
4-پیامبر اکرمهنگام وحی تلاش میکرد آیات وحی شده را حفظ کند و از همین رو در آغاز نبوت آیات را در حال وحی مرتّب تکرار میکرد، تا این که خداوند او را از این کار نهی فرمود و به او اطمینان داد که حفظ و نگهداری قرآن بر عهدة او است و هیچ گاه از ضمیر پیامبر(ص) محو یا فراموش نخواهد شد:
"لاَ تُحَرِّکْ بِهِی لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ به إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُو َ قُرْءَانَهُفَإِذَا قَرَأْنَـَهُ فَاتَّبِعْ قُرْءَانَهُ ;(قیامت،16ـ18) زبانت را به خاطر عجله برای خواندن آن (قرآن)حرکت مده; چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهدة ماست; پس هرگاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروی کن."
چنان که پس از وحی نیز پیامبر گرامی اسلامدستور میفرمود که آیات را بنویسند و ضبط کنند. این حرص و تلاش در حفظ وحی به هنگام وحی و پس از آن، نشان میدهد که الفاظ و کلمات قرآن در اختیار پیامبر نبوده است تا هرگونه بخواهد تنظیم و ترتیب دهد.
5. گذشته از آن چه به اختصار در بالا آمد، نکتة دیگری که وحیانی بودن الفاظ قرآن را به قوت تأیید میکند، تفاوت قرآن و حدیث از لحاظ سبک و بیان و شیوة ترکیب کلمات و جملات است. این تفاوت و دوگانگی که واقعیتی انکارناپذیر است و با اندک توجهی آشکار میشود، گواه روشنی بر عدم دخالت پیامبر(ص) در شکلگیری ساختار لفظی و بیانی قرآن است و نشان میدهد که آنچه را پیامبر به عنوان قرآن قرائت میکند، غیر از تعبیر شخص از اندیشة او است.
نظرات شما: نظر