السلام علی الحسین
و علی علی ابن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین
سلام بر حسین / سلام بر تشنه لبی که در صحرای کربلا بی یار
و یاور ماند . سلام بر آن بدن مجروح .سلام بر یتیمانش . سلام
بر خواهر قد خمیده اش . سلام بر سجاد بیمارش وسلام بر همه
ی شجاعان و قهرمانان کربلا ...
محرم ماه توفیق و کسب مقامات است .
کربلا سرزمین جبران مافات و توبه نجات است .
عاشورا ورطه تقرب الهی و دخول به حرم خداست .
خواب دیدن امام حسین علیه السلام :
در مسیر حرکت روزی هنگام ظهر در حالی که امام علیه السلام بر مرکب سوار بودند لحظه ای در خواب فرو رفتند و چون از خواب بیدار شدند فرمودند انا لله و انا الیه راجعون و این آیه را دوسه مرتبه تکرار فرمودند / علی اکبر از پدر سوال کرد چرا و به چه مناسبت گفتید؟ امام فرمود: هم اکنو ن در عالم رویا مردی را که برمرکب سوار بود دیدم ندا سر داد که این گروه در حال حرکت اند و مرگ بسویشان میشتابد فهمیدم مرگ در انتظار ماست .
هنوز این کاروان بودند در راه ..................حسین از خواب شد بیدار ناگاه
نمیدانم چه چیزی دید و چون گفت.....................که او انا الیه راجعون گفت
کنون بر روی مرکب خواب دیدم ..........................ندایی از منادی برشنیدم
همین مرکب که مرکب را بتازد ........................ از آنان مرگ استقبال سازد
در این موقع علی اکبر جوان رشیدش به وی گفت مگر ما برحق نیستیم ؟ امام فرمود : بله هستیم .علی اکبر عرض کرد :"ماهرگز از مرگ باکی نداریم ."
ز مردن هیج پروایی نداریم ......................... که بامردن سوی حق رهسپاریم
ز جان دادن همیشه زنده گردیم ................... بر عالم درسی آموزنده گردیم
سر انجام حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام این آمادگی و بزرگواری راکه درجوانش دید برای او دعای خیر فرمود .
" لحظه ی وداع سکینه با امام حسین علیه السلام "
هنگامی که امام حسین علیه السلام تمامی یاران خود را از دست داد با اهل بیت خویش وداع کرد قصد عزیمت به میدان را گرفت و به سوی خیمه ها رفت و از خانواده ی خویش خداحافظی کرد و در این هنگام ناگهان صدای شیون کودکی را شنید که با ناله به طرف وی میرفت / او سکینه بود که به امام حسین گفت : پدر آیا برای مرگ تسلیم شده ای ؟ امام حسین علیه السلام فرمود چگونه تسلیم نشوم در حالی که دیگر هیچ یار و یاوری ندارم . بعد از فوت امام حسین علیه السلام بدترین شرایط برای یتیمان امام حسین علیه السلام همچون رقیه و سکینه بود . شعر زیر زبان حال رقیه ی امام حسین علیه السلام را بیان میکند :
تو خرابه تک و تنها............... دختری شبیه زهرا................توی چشماش پر اشکو
روی پاهاش سر بابا.............زیر لبهاش گله داره ...............گله از قافله داره
دست لرزون ، سر پر خون..............کف پاش آبله داره......بس که زلفاش پریشونه
لابه لاش می شکنه شونه.........محرماش بگن رو موهاش.....گل سر یا لخته خونه؟
چی میگه من نمی دونم..........شاید از لباش بخونم.......آره انگار که می خونه:
بابا جون کو عمو جونم............... بابا جونم ، بابا جونم.........نمی دونم ، نمی دونم
که بیام با تو یا اینکه................پیش عمه جون بمونم............شب غم مونده به یادم
که من از ناقه فتادم.............دشمنو دیدم و گفتم ............عمو جون برس به دادم
ایگه از کف رفته چاره.................لباسم پاره ی پاره .......دختری می گفت به باباش
بابا! این، بابا نداره ..................................................................بابا! این بابا نداره ...
سلام بر لبان تشنه ات یا حسین
محرمی دیگر از راه میرسد / ماه سوگ و غم / در همه جای شهرمان پرچم های سیاه به چشم میخورد / نوحه ی باز این چه شورش است که در خلق عالم است تکرار میشود / تاسو عا و عاشورا بار دگر و هر بار سوزناک تر از بار قبل تکرار میشود / قلب ها میشکند / اشکها سرازیر میشود /
این همه اشک - گریه - روضه - مرثیه - برای کدامین انسان است؟ صدای طبل ها ودسته های سینه زنی میاید / این سینه زدن ها برای کیست ؟ پاسخ این سوالات و دگر سوالات تنها یک جمله است / این همه اشک - گریه -روضه -مرثیه / صدای طبل و دسته ی سینه زنی مربوط به حماسه های هفتاد و دوتن است و در راس آنها برای بزرگ مردی تشنه لب است / بزرگ مردی که جدش رسول خدا او را بر دوش خود قرار میداد و مردمان بد زمانه او را روی خاک گرم کربلا و تشنه لب قرار دادند . جان همه ی ما به قربانت ای تشنه لب کربلا "سلام برلبان تشنه ات یا حسین ابن علی علیه السلام ,
محرم آمد !
ظهرها خورشید از بُهت، خیره خیره به زمین مىنگرد . انگار بعد از این سالها هنوز روز واقعه را باور نکرده است . عصر که مىشود آنقدر تلخ نگاهش را از روى زمین بر مىدارد که اندوهش در هواى غروب منتشر مىشود . اینجا هر روزش روز واقعه است . اینجا هنوز گوش بیابان از نداى «هل من ناصر ینصرونى» زنگ مىزند و پشت زمین «انکر ظهرى» تیر مىکشد . در شیار ذهن هر نخل بر ساحل علقمه صداى فریاد «یا اخا ادرک اخا» حک شده است . این خاک هنوز بوى یاس مىدهد . گوش هنوز در حسرت شنیدن آخرین «لاحول ولا قوة الا بالله» وامانده است . به هرکجا بنگرى تکثیر «هیهات من الذله» را در ذرات وجود حس خواهى کرد .
صداى زنگ کاروان آفتاب به گوش مىرسد . هرسال خاطره یک کاروان به این صحرا قدم مىگذارد . محرم که مىشود کاروان غم به دل اهل زمین و آسمان کوچ مىکند .
محرم که مىشود ...
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عالم که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
نظرات شما: نظر