باتشکر از دوستی که این سؤال را در وبلاگ علوم قرآنی مطرح نمودند وچون با قرآن مناسبت دارد هرچند علوم قرآنی نیست ولی پاسخ می دهیم .
خداوند آسمانها و زمین را در شش مرحله در مدت شش روز
( یعنی 6 دوره و روزگار ) خلق کرده است تا عظمت خلقت و نظم
در آن نشان داده شود و الا این امر برای خداوند در یک آن هم
امکان پذیر بود .
.
نظرات شما: نظر
چرا خداوند ما را از قسم خوردن نهی میکند ولی خودش در قرآن کریم در موارد متعددی قسم یاد کرده است؟
از دیدگاه اسلام، سوگند یاد کردن عملی ناپسند بوده و اجتناب از آن بسیار مطلوب و پسندیده میباشد، اما متفاوت بودن حالات انسان به هنگام سوگند یاد کردن از یک سو و انگیزههای مختلف جهت قسم خوردن از سوی دیگر، موجب برخورد متفاوت قرآن کریم با انواع سوگندها شده است به بیانی واضحتر، خداوند متعال در قرآن کریم آیه 224 از سوره بقره مسلمین را از هر نوع سوگندی حتی به منظور نیکی و تقوی و اصلاح بین مردم برحذر داشته و سپس در آیه 225 از همان سوره با تقسیم سوگندها به سوگند لغو و سوگند جدّی، سوگند لغو را فاقد اثر جزایی و فقهی و سوگند جدی را موضوع احکام فقهی و اثرات وضعی قرار داده است.
به عنوان مثال، قسمهایی که معمولاً از روی عادت برای امور عادی و کمارزش، بر زبان جاری میگردند، در عین حال که نامطلوب و شایستة پرهیز هستند لغو و بیاعتبار شمرده شده و اسلام هیچ گونه عقوبتی را چه دنیوی و چه اخروی بر آن مترتب نمیسازد.
اما سوگندهایی که با عزم و اراده و تصمیم جدی و به منظور رسیدن به اهدافی خاص، از انسان صادر میشود، دارای اهمیت بوده و به همین لحاظ دارای اثرات گوناگون وضعی و فقهی هستند. البته لازم به ذکر است که ممنوع بودن سوگند و نامطلوب بودن آن حکمی کلی است; ولی استثنأبردار است. زیرا قسم خوردن نزد حاکم شرع، نه تنها ممنوع و یا مکروه نیست، بلکه در برخی موارد واجب و تنها راه حل خصومتها است.
از آن جمله هنگامی که مرد، همسر خود را متهم به زنا کرده و نتواند برای اثبات مدعای خود، چهار شاهد عادل بیاورد، به دستور قرآن کریم باید به ترتیبی خاص، سوگند یاد کند و همسر او نیز، میتواند در دفاع از خود به شیوهای که قرآن کریم تعلیم داده، قسم بخورد.
و اما دربارة سوگندهایی که خداوند متعال در قرآن کریم یاد فرموده، باید گفت: که آن سوگندها دارای دو پیام و یک نتیجه هستند.
پیام اول: توجه به موضوعی است که دربارة آن قسم یاد شده تا شنوندگاه با پی بردن به عظمت موضوع، در مفاد آن بیشتر دقت کنند.
پیام دوم: توجه به اهمیت چیزی است که قسم به آن تعلق گرفته. خورشید، ماه، ستارگان، شب و روز، نفس انسان و کیفیت هدایت و اضلال و سایر چیزهایی که قرآن به آنها قسم یاد کرده; اموری بسیار مهم و دارای نکات برجسته، تأمل برانگیز و دقیق هستند.
حاصل و نتیجه این دو پیام، تحرک فکری انسان و تلاش برای علم و فهم بیشتر است. واضح است که این نوع سوگندها به دلیل اثرات مفید و سازنده با سوگندهای لغو و بی پایه که معمولاً همراه با نوعی توهین به مقام شامخ ربوبی و یا سایر مقدسات میباشد، نسبتی ندارد و در حقیقت این دو نوع قسم، از دو مقوله جدا و بیارتباط با یکدیگر هستند.
نظرات شما: نظر
قرآن از طرف جبرئیل بر پیامبر(ص) چگونه نازل شده است؟ آیا به صورت صوت و لحن نازل گشته است؟
الف ـ قرآن از سوی خدا و به واسطة جبرائیل امین بر پیامبر(ص) نازل شده است و چگونگی این نزول ـ بر اساس روایاتی که در دست است ـ بدین صورت بوده که جبرئیل خدمت پیامبر اکرمرسیده و آنچه از سوی خدا به او سپرده شده، برای پیامبر اسلامبازگو میکرد. در روایتی از امام صادقآمده است: جبرائیل هنگامی که به حضور پیامبر میرسد، مانند بندگان مینشست و بدون اجازه وارد نمیشد.گفتنی است بخشی از قرآن نیز بدون واسطه جبرائیل و به طور مستقیم از جانب خدا بر رسول گرامی اسلام نازل شده است.
ب ـ گویا منظور از صوت و لحن، الفاظ قرآن به شکل کنونی آن است; زیرا الفاظ قرآن الهی و بر پایة بلندی از اعجاز و زیبایی است. دلایلی چند بر وحیانی بودن الفاظ قرآن دلالت دارد که شماری از آنها به اختصار بیان میشود.
1. نخستین دلیل بر وحیانی بودن الفاظ قرآن، اعجاز بیانی قرآن است. تحدی قرآن که در آیات متعددی مطرح شده است اگر نگوییم همواره، دست کم بیشتر، از جنبة اعجاز بیانی و مربوط به ساختار الفاظ لفظی قرآن است و دامنة این تحدی نه تنها کافران و مشرکان، بلکه تمام انسانها و حتی پیامبر را نیز در بر میگیرد; پس خود پیامبر نیز به عنوان یک انسان و بدون وحی الهی توان آوردن چنین کتابی را ندارد.
2- دلیل دوم، تعبیر "قول" و "قرائت" نسبت به وحی است. در آیات چندی، از قرآن به عنوان "قول" یاد شده است: "إِنَّهُو لَقَوْلٌ فَصْلٌ ;(طارق،13)که این ]قرآن[ سخنی است که حق را از باطل جدا میکند."; "إِنَّهُو لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ ;(تکویر،19) که این ]قرآن[ کلام فرستادة بزرگواری ]=جبرئیل امین[ است"; "إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً ;(مزمل،5) چرا که ما به زودی سخنی سنگین بر تو القا خواهیم کرد."
همچنین در آیات دیگری تعبیرهای "قرائت"، "تلاوت" و "ترتیل" به کار رفته است: "فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْءَان;(نحل،98); "فَإِذَا قَرَأْنَـَهُ فَاتَّبِعْ قُرْءَانَهُو ;(قیامت،18) پس هرگاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروی کن." "ذَ َلِکَ نَتْلُوهُ عَلَیْکَ مِنَ الاْ ?َیَـَتِ وَالذِّکْرِ الْحَکِیمِ ;(آلعمران،58) اینها را که بر تو خواندیم از نشانهها ]ی حقانیت تو[ و یادآوری حکیمانه است."، "وَ رَتِّلِ الْقُرْءَانَ تَرْتِیلاً ;(مزمل،4) و قرآن را با دقت و تأمل بخوان."
با توجه به این که "قول" بر مجموع دال و مدلول اطلاق میشود و نه مدلول تنها و همچنین "قرائت" عبارت است از بازگو کردن عبارات و الفاظی که دیگری تنظیم کرده است، در برابر "تکلم" که انشای معنا با لفظ است که خود انسان تنظیم میکند.(علوم قرآنی، ص 58.) نتیجه این میشود که الفاظ و عبارات قرآن از پیامبر نیست; از این رو نمیگوییم پیامبر قرآن را "تکلم" کرد، بلکه میگوییم قرآن را "قرائت" یا "تلاوت" کرد.
3- در قرآن کریم آمده است که پیامبر اختیار تبدیل و تغییر در قرآن را ندارد:
"...قُلْ مَا یَکُونُ لِیَّ أَنْ أُبَدِّلَهُو مِن تِلْقَآیسًِ نَفْسِیَّ إِنْ أَتَّبِعُ إِلآ مَا یُوحَیََّ إِلَیَّ...;(یونس،15)... بگو: من حق ندارم که از پیش خود آن را تغییر دهم; فقط از چیزی که بر من وحی میشود، پیروی میکنم. من اگر پروردگارم را نافرمانی کنم، از مجازات روز ]قیامت[ میترسم."
این سلب اختیار، نشان دهندة آن است که الفاظ و عبارات قرآن از پیامبر)ص) نیست و گرنه هر انسانی میتواند، آنچه را گفته است به تعبیر و بیان دیگری بگوید.
4-پیامبر اکرمهنگام وحی تلاش میکرد آیات وحی شده را حفظ کند و از همین رو در آغاز نبوت آیات را در حال وحی مرتّب تکرار میکرد، تا این که خداوند او را از این کار نهی فرمود و به او اطمینان داد که حفظ و نگهداری قرآن بر عهدة او است و هیچ گاه از ضمیر پیامبر(ص) محو یا فراموش نخواهد شد:
"لاَ تُحَرِّکْ بِهِی لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ به إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُو َ قُرْءَانَهُفَإِذَا قَرَأْنَـَهُ فَاتَّبِعْ قُرْءَانَهُ ;(قیامت،16ـ18) زبانت را به خاطر عجله برای خواندن آن (قرآن)حرکت مده; چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهدة ماست; پس هرگاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروی کن."
چنان که پس از وحی نیز پیامبر گرامی اسلامدستور میفرمود که آیات را بنویسند و ضبط کنند. این حرص و تلاش در حفظ وحی به هنگام وحی و پس از آن، نشان میدهد که الفاظ و کلمات قرآن در اختیار پیامبر نبوده است تا هرگونه بخواهد تنظیم و ترتیب دهد.
5. گذشته از آن چه به اختصار در بالا آمد، نکتة دیگری که وحیانی بودن الفاظ قرآن را به قوت تأیید میکند، تفاوت قرآن و حدیث از لحاظ سبک و بیان و شیوة ترکیب کلمات و جملات است. این تفاوت و دوگانگی که واقعیتی انکارناپذیر است و با اندک توجهی آشکار میشود، گواه روشنی بر عدم دخالت پیامبر(ص) در شکلگیری ساختار لفظی و بیانی قرآن است و نشان میدهد که آنچه را پیامبر به عنوان قرآن قرائت میکند، غیر از تعبیر شخص از اندیشة او است.
نظرات شما: نظر
چه آیاتى در قرآن کریم درباره پزشکى و طبابت وجود دارد و آیا ما مى توانیم در معالجه امراض از قرآن استفاده کنیم یا نه؟
قرآن کریم، کتاب انسان سازى است و هدف آن، هدایت انسان به سوى کمال و برآوردن نیازهاى بشر در این مسیر است. این هدف، عمدتاً در چند محور ازجمله: اعتقادیات، اخلاقیات و احکام، پى ریزى شده است; بنابراین، قرآن، کتاب کیهان شناسى، زیست شناسى، طبابت و... نیست، بلکه شأنش بالاتر از این معنا است و اگر دیده مى شود که گاه از مسائل علمى نیز در قرآن ذکرى به میان آمده، به دلیل مسائل دیگر است.
در مورد طبابت باید دانست که معالجه، به وسیله پزشک انجام مى گیرد; ولى شفا با خدا است. چه بسا معالجه صورت پذیرد، ولى شفایى در کار نباشد. شفا، گاهى از راه معمول آن، یعنى معالجه پزشک و خوردن دارو و گاهى از راه هاى دیگر به دست مى آید; به عبارت دیگر، خدا شفا راگاه در عوامل طبیعى وگاه در معنویات و عوامل غیر طبیعى قرار مى دهد.
قرآن نیز مى تواند عاملى معنوى براى شفاى امراض جسمى باشد. در این مورد نیز هم خود قرآن اشاره دارد و هم از اهل بیت(علیهم السلام)روایات و احادیث متعددى به دست ما رسیده که در بیمارى هاى جسمى به قرآن پناه مى بردند و یا بیماران را به قرآن ارجاع و پناه مى دادند و شفاى امراض را در آن جست و جو مى کردند. در این جا دو نمونه از این روایات را مى آوریم:
1.در کتاب طب الائمه از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: کسى را که سوره «حمد» و «توحید» درمان نکندهیچ چیز دیگرى درمان نخواهد نمود. هر دردى را این دو سوره درمان مى کنند.
2. هم چنین در کتاب مکارم الاخلاق از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که حضرت فرمود: «لَو قُرِأَتِ الحَمدُ عَلى مَیّت سَبعِینَ مَّرةً ثُمَّ رُدَّت فِیه الرُّوحُ ما کانَ عَجَباً»; اگر پس از قرائت هفتاد بار سوره «حمد» بر مرده اى، زنده گردد، تعجّبى نیست
قرآن نیز به شفاى معنوى و جسمانى بشر اشاره نموده است:
1. (یـاَیُّهَا النّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وشِفاءٌ لِما فِى الصُّدُورِ ...); اى مردم! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است; و درمانى براى آنچه در سینه هاست; (درمانى براى دلهاى شما) و هدایت و رحمتى است براى مؤمنان.
2. (و نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرءَانِ ما هُوَ شِفاءٌ و رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ و لایَزیدُ الظّلِمینَ إِلاّ خَساراً); و از قرآن آن چه را شفا و رحمت براى مؤمنان است نازل مى کنیم ]در حالى که[ ستم کاران را جز خسارت نمى افزاید
3. درباره عسل مى فرماید: (یَخرُجُ مِن بُطونِها شَرابٌ مُختَلِفٌ اَلونُهُ فیهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ)
نظرات شما: نظر
برخی از پیشگوییهای قرآن کریم تا به حال به وقوع پیوسته است; مثل آیههای 1 تا 6 سوره روم، 27 سوره فتح، 44 و 45 سورة قمر، 7 و 8 سوره أنفال و... همگی خبر از غیب دادهاند; به عنوان نمونه آیات اولیة سورة روم خبر از شکست رومیان میدهد، (غلبت الروم) بعد، از محل این حادثه سخن به میان میآورد. (فی أَدْنَی الاْ رض) این شکست، در سرزمین نزدیک واقع است; منظور از آن، همان اراضی شام است که در قلمرو روم شرقی بود. این جنگ در دوران خسرو پرویز واقع شد که ایرانیان آنان را شکست سخت دادند و منطقه شامات، مصر و آسیای صغیر را مورد تاخت و تاز قرار دادند و امپراطوری روم شرقی را تا آستانه انقراض پیش بردند; این واقعه در سال هفتم بعثت، در حالیکه پیامبر(ص) در مکه بود، اتفاق افتاد. مشرکان مکه و دشمنان اسلام از این ماجرا خوشحال شده و آنرا به فال نیک و دلیل بر حقانیت آیین شرک گرفتند; قرآن در تعقیب آیه فوق میافزاید: ولی بدانید این غلبه زمان زیادی به طول نمیانجامد. "وَ هُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُون"، آنها بعد از مغلوب شدن، به زودی غلبه مییابند; سپس انگشت روی جزئیات مسأله میگذارد. (فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلَّهِ الاْ مْرُ مِن قَبْلُ وَ مِن بَعْدُ یومئذ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُون) و پیروزی رومیان در اندک زمانی اتفاق میافتد و مؤمنین شادمان خواهند شد. سپس برای تأکید بیشتر و بر طرف ساختن هرگونه شک و تردید میفرماید: "وَعْدَ اللَّهِ لاَ یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَه..." این وعده الهی است و خداوند هرگز از وعدهاش تخلف نمیکند. این وعده همان گونه به وقوع پیوست و پادشاه روم، هرقل ـ از سال 626 میلادی ـ حدود 9 سال بعد، شکستهای پی در پی به سپاه خسرو پرویز وارد ساخت، در سال 627 میلادی این جنگها به نفع رومیان تمام و پیروزی آنان کامل شد. قابل توجه این که قرآن با بکار بردن واژه بضع، مدت تقریبی آن پیروزی را بیان کرد; زیرا این واژه، به عدد میان سه تا ده و به گفتة برخی: پنج تا ده اطلاق میشود
نظرات شما: نظر
منظور از "علوم قرآنى" چیست؟
قید به طور خاص، علومى را که مختص به قرآن نیست، ولى مقدمه فهم قرآن است، مانند: صرف و نحو، از تعریف بیرون مى کند. اصطلاح علوم قرآنى در قرن پنجم و ششم پدید آمد و علم تفسیر که تا آن زمان، علمى از علوم قرآنى به شمار مى آمد از آن جدا شد.
منتظر سوالات شما در زمینه علوم قرآن هستیم
نظرات شما: نظر
چرا تا به حال، کسی حروف مقطّعه قرآن را ترجمه نکرده است؟
حروف مقطّعه که در آغاز 29 سوره قرآن قرار گرفته است، چنانکه از نامش پیدا است این حروف، حروفی بریده از هم به نظر میرسد و کلمه ای تشکیل نمیشود تا قابل ترجمه به زبانهای دیگری باشد، امّا این به معنای این نیست که این حروف بر چیزی دلالت نمیکنند; حروف مقطعه قرآن، همیشه جزء کلمات اسرارآمیز قرآن، محسوب میشده و مفسّران برای آن، تفسیرهای متعدّدی، بیان کرده اند; اگرچه قابل ترجمه و برگردان نیست. این حروف، حاکی از رمزی بین خدای متعال و رسول گرامی اش هست که دیگران از آن اطّلاعی ندارند و مقداری از واقعیت و معنای این رمزها، توسط اهلبیت:، برای ما بیان شده است; مثلاً در برخی روایات آمده که این حروف، اشاره به نامهای خدای متعال است; برای نمونه "المص" اشاره به "انا الله المقتدر الصادق" میباشد; یعنی من خدای توانای راستگو هستم.(تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی و دیگران، ج 6، ص 78، دارالکتب الاسلامیه.)
مرحوم علامه طباطبایی، نکته دیگری را مطرح کرده که میان حروف مقطّعه و محتوای سوره ها، ارتباط خاصّی است و البته این ارتباط ممکن است بسیار عمیق و دقیق باشد که فهم های عادی به آن راه نیابد.(یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، آیةالله مکارم شیرازی و دیگران، ص 239، اسوه.)
با این توضیح، حروف مقطعه قابل ترجمه نیست، ولی قابل تفسیر و تأویل بوده، بیمعنا نیستند.
نظرات شما: نظر
چرا در سورههایی که با حروف مقطعه شروع میشود، بعد از حروف مقطعه سخن دربارة قرآن کریم، آغاز میشود؟
درباره تفسیر حروف مقطعه نظرات متعددی بیان شده، که یکی از آن تفسیرها این است که این حروف اشاره به این نکته دارد که کتاب آسمانی قرآن کریم با تمام عظمت و اهمیتی که دارد از نمونه همین حروفی است که در اختیار همگان قرار دارد.
در عین حالی که قرآن از همین حروف "الفبأ" و کلمات معمولی ترکیب یافته، به قدری کلمات آن موزون است و معانی بزرگی را در بر دارد که در اعماق دل و جان انسانها نفوذ میکند.
برخی روایات اسلامی نیز مؤید همین تفسیر هستند چنان که حضرت امام سجاد(ع) میفرماید: قریش و یهود به قرآن نسبت ناروا دادند گفتند: قرآن سحر است، آن را خودش ساخته و به خدا نسبت داده است، خداوند به آنها اعلام فرمود: الَّـمَّ * ذَ َلِکَ الْـکِتَـَب;(بقره،1ـ2) یعنی ای محمدکتابیکه بر تو فرو فرستادیم از همین حروف مقطعه (الف، لام، میم) و مانند آن که همان حروف الفبای شما میباشد، است.در ضمن سخن به میان آمدن از قرآن کریم، در بیست و چهار مورد از سورههایی که دارای حروف مقطعه هستند میباشد و همه سورههایی که با حروف مقطعه شدهاند چنین نیستند مانند: ابتدای سورة مریم، عنکبوت، روم و..
نظرات شما: نظر
السلام علی الحسین
و علی علی ابن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین
سلام بر حسین / سلام بر تشنه لبی که در صحرای کربلا بی یار
و یاور ماند . سلام بر آن بدن مجروح .سلام بر یتیمانش . سلام
بر خواهر قد خمیده اش . سلام بر سجاد بیمارش وسلام بر همه
ی شجاعان و قهرمانان کربلا ...
محرم ماه توفیق و کسب مقامات است .
کربلا سرزمین جبران مافات و توبه نجات است .
عاشورا ورطه تقرب الهی و دخول به حرم خداست .
خواب دیدن امام حسین علیه السلام :
در مسیر حرکت روزی هنگام ظهر در حالی که امام علیه السلام بر مرکب سوار بودند لحظه ای در خواب فرو رفتند و چون از خواب بیدار شدند فرمودند انا لله و انا الیه راجعون و این آیه را دوسه مرتبه تکرار فرمودند / علی اکبر از پدر سوال کرد چرا و به چه مناسبت گفتید؟ امام فرمود: هم اکنو ن در عالم رویا مردی را که برمرکب سوار بود دیدم ندا سر داد که این گروه در حال حرکت اند و مرگ بسویشان میشتابد فهمیدم مرگ در انتظار ماست .
هنوز این کاروان بودند در راه ..................حسین از خواب شد بیدار ناگاه
نمیدانم چه چیزی دید و چون گفت.....................که او انا الیه راجعون گفت
کنون بر روی مرکب خواب دیدم ..........................ندایی از منادی برشنیدم
همین مرکب که مرکب را بتازد ........................ از آنان مرگ استقبال سازد
در این موقع علی اکبر جوان رشیدش به وی گفت مگر ما برحق نیستیم ؟ امام فرمود : بله هستیم .علی اکبر عرض کرد :"ماهرگز از مرگ باکی نداریم ."
ز مردن هیج پروایی نداریم ......................... که بامردن سوی حق رهسپاریم
ز جان دادن همیشه زنده گردیم ................... بر عالم درسی آموزنده گردیم
سر انجام حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام این آمادگی و بزرگواری راکه درجوانش دید برای او دعای خیر فرمود .
" لحظه ی وداع سکینه با امام حسین علیه السلام "
هنگامی که امام حسین علیه السلام تمامی یاران خود را از دست داد با اهل بیت خویش وداع کرد قصد عزیمت به میدان را گرفت و به سوی خیمه ها رفت و از خانواده ی خویش خداحافظی کرد و در این هنگام ناگهان صدای شیون کودکی را شنید که با ناله به طرف وی میرفت / او سکینه بود که به امام حسین گفت : پدر آیا برای مرگ تسلیم شده ای ؟ امام حسین علیه السلام فرمود چگونه تسلیم نشوم در حالی که دیگر هیچ یار و یاوری ندارم . بعد از فوت امام حسین علیه السلام بدترین شرایط برای یتیمان امام حسین علیه السلام همچون رقیه و سکینه بود . شعر زیر زبان حال رقیه ی امام حسین علیه السلام را بیان میکند :
تو خرابه تک و تنها............... دختری شبیه زهرا................توی چشماش پر اشکو
روی پاهاش سر بابا.............زیر لبهاش گله داره ...............گله از قافله داره
دست لرزون ، سر پر خون..............کف پاش آبله داره......بس که زلفاش پریشونه
لابه لاش می شکنه شونه.........محرماش بگن رو موهاش.....گل سر یا لخته خونه؟
چی میگه من نمی دونم..........شاید از لباش بخونم.......آره انگار که می خونه:
بابا جون کو عمو جونم............... بابا جونم ، بابا جونم.........نمی دونم ، نمی دونم
که بیام با تو یا اینکه................پیش عمه جون بمونم............شب غم مونده به یادم
که من از ناقه فتادم.............دشمنو دیدم و گفتم ............عمو جون برس به دادم
ایگه از کف رفته چاره.................لباسم پاره ی پاره .......دختری می گفت به باباش
بابا! این، بابا نداره ..................................................................بابا! این بابا نداره ...
سلام بر لبان تشنه ات یا حسین
محرمی دیگر از راه میرسد / ماه سوگ و غم / در همه جای شهرمان پرچم های سیاه به چشم میخورد / نوحه ی باز این چه شورش است که در خلق عالم است تکرار میشود / تاسو عا و عاشورا بار دگر و هر بار سوزناک تر از بار قبل تکرار میشود / قلب ها میشکند / اشکها سرازیر میشود /
این همه اشک - گریه - روضه - مرثیه - برای کدامین انسان است؟ صدای طبل ها ودسته های سینه زنی میاید / این سینه زدن ها برای کیست ؟ پاسخ این سوالات و دگر سوالات تنها یک جمله است / این همه اشک - گریه -روضه -مرثیه / صدای طبل و دسته ی سینه زنی مربوط به حماسه های هفتاد و دوتن است و در راس آنها برای بزرگ مردی تشنه لب است / بزرگ مردی که جدش رسول خدا او را بر دوش خود قرار میداد و مردمان بد زمانه او را روی خاک گرم کربلا و تشنه لب قرار دادند . جان همه ی ما به قربانت ای تشنه لب کربلا "سلام برلبان تشنه ات یا حسین ابن علی علیه السلام ,
محرم آمد !
ظهرها خورشید از بُهت، خیره خیره به زمین مىنگرد . انگار بعد از این سالها هنوز روز واقعه را باور نکرده است . عصر که مىشود آنقدر تلخ نگاهش را از روى زمین بر مىدارد که اندوهش در هواى غروب منتشر مىشود . اینجا هر روزش روز واقعه است . اینجا هنوز گوش بیابان از نداى «هل من ناصر ینصرونى» زنگ مىزند و پشت زمین «انکر ظهرى» تیر مىکشد . در شیار ذهن هر نخل بر ساحل علقمه صداى فریاد «یا اخا ادرک اخا» حک شده است . این خاک هنوز بوى یاس مىدهد . گوش هنوز در حسرت شنیدن آخرین «لاحول ولا قوة الا بالله» وامانده است . به هرکجا بنگرى تکثیر «هیهات من الذله» را در ذرات وجود حس خواهى کرد .
صداى زنگ کاروان آفتاب به گوش مىرسد . هرسال خاطره یک کاروان به این صحرا قدم مىگذارد . محرم که مىشود کاروان غم به دل اهل زمین و آسمان کوچ مىکند .
محرم که مىشود ...
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عالم که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
نظرات شما: نظر
تصویری از قرائت قرآن یک نوجوان
دوستی که این عکس را گرفته بود تعریف می کرد می گفت برای نگهداشتن لامپ برای نور پردازی مناسب تصویر دستم حسابی سوخت . ولی خوب ارزشش رو داشته .
یه نقل از سایت کانون گفتمان قرآن
نظرات شما: نظر